پنجشنبه ۲۹ اسفند، آخرین روز سال، توفیقی دست داد که همراه گروهی جهادی باشم. حافظان سلامت از بچههای بسیج، ایستگاه سلامت در بیرون از شهر برپا کرده بودند. یک ساعت مانده به ظهر بود که همراه با دو تن از دوستان به آنها پیوستیم.
در این ایستگاه سلامت؛ اول از همه با تلمبه سمپاشی ضد عفونی بدنه ماشینها انجام میشد و بعد از آن قسمتهایی از ماشین که تماس بیشتری با بدن داشت ضد عفونی میشد؛ مثل دستگیره در، ستون ماشین و . و بعد از آن تب سنجی سرنشینان ماشین انجام میشد. و این کار آخر بر عهده من بود.
از آنجایی که ایستگاه سلامت در ورودی بخش بود، اگر افرادی مشکوک به ویروس کرونا بودند به بهداری ارجاع داده میشدند، ولی خوشبختانه از ظهر که من آنجا بودم اینچنین موردی نداشتیم و از دوستان که پرسیدم قبل از ظهر هم چنین مورد را نداشتند. تنها چند مورد انگشت شمار تب ۳۸ درجه که محدوده خطر محسوب میشود، داشتیم که از آن موارد هم پس از استراحت کوتاهی در سایه دمای بدنشان پایین آمد.
از اینها که بگذریم نکتهی اصلی این کار جایی بود که مردم احساس خوبی داشتند که کسانی هستند که به فکر سلامتی آنها هستند و تشکرهایی که میکرند به ما حس خوبی میداد و باعث انرژی گرفتن ما میشد. هر چند بودند کسانی که ناراضی بودند و اعتراض داشتند که این چه وضعی است چرا راه را بندآوردهاید و فلان و بیسار . که وقتی روی خوش و خندان ما را میدیدند کوتاه میآمدند و مخصوصا وقتی میشنیدند که ما به آنها میگفتیم که : فقط به خاطر سلامتی خودتان و عزیزانتان این کارها انجام میشود.
البته بماند که بعضیها از لاین خلاف فرار میکردند.
درباره این سایت