فانوس



 فکر تو همیشه به دنبال مهم‌ترین کارى خواهد بود که آن را یافته. اگر تمرکز ندارى، از همین کشف کن که تو کارى مهم‌تر براى خود سراغ دارى، پس یا به آن بپرداز و یا اهمیت کارى را که به آن مشغول هستى، براى خودت تحلیل کن تا فکرت با تو همراه شود که در این لحظه و با این بینش تو مى‌توانى سریع و صحیح حرکت کنى. 

(استاد و درس / علی صفایی حائری)


امروز اربعین شهدای کربلاست، آن آزادگانی که در برابر دهر و ابرقدرت‌های آن روز تسلیم نشدند، آزادانه زندگی کردند، و آزاد و پرافتخار به لقای پروردگار خود نایل آمدند.
در آن روزگار سلطه‌گران جبّار می‌خواستند همه‌ی نفس‌ها را در سینه خفه‌کنند، همه‌ی آدم‌ها را به زیر سلطه‌ی خود به اسارت بکشند، و با پول و تهدید به‌قتل و شکنجه، همه را وادار به سکوت و اطاعت‌کنند، آن‌جا حسین بن علی علیهما السلام وارث والای ولایت و نبوت، فرزند برومند علی و فاطمه علیهما السلام، رهبر انسانیت و تعیین کننده‌ی معیارهای خدایی در زمان خود، آزاد مردی که همه‌ی دهر قادر نبود تا او را به زانو درآورد، مظهر ایمان و عرفان، سمبل شجاعت و فداکاری، نماینده‌ی خدا بر زمین، و سید و مقتدای تمام شهیدان علیه یزیدیان و سلطه‌طلبان قیام کرد؛ و همه‌ی وجود خود و کسان خود را در راه خدا قربانی داد، و پرچم پرافتخار و خونین شهادت را بر قله ی بلند تکامل بشریت به اهتراز درآورد.
و آن را نشان هدایت انسان‌ها در راه پرپیچ و خم تکامل قرار داد، تا هر کس که جویای حق و حقیقت و عدل و عدالت است، به این پرچم خونین چشم داشته باشد و راه را از بی راهه تشخیص دهد.  (رقصی چنین میانه میدانم آرزوست / شهید چمران)


هشت ماه با این کتاب ۱۶۰۰ صفحه‌‌ای زندگی کردم، و حال که تمام شده است احساس می‌کنم که چقدر حیف شد که باید وداع کرد! البته دوباره و سه‌باره و چهارباره و حتی پنج‌باره هم می‌خوانمش و شاید با ترجمه‌های مختلف*، امّا برای بار اول خواندن، چیزی دیگر است! 

این اثر آنقدر بزرگ است که چون منی هرگز نمی‌تواند به خود اجازه دهد که با یکبار خواندنش در موردش ابراز نظر کند.

بعد از خواندن بینوایان و حتی در حین ورق زدنش علاقه‌ام به ادبیات شدیدا زیاد شد، منی که اصلا به فکرم هم خطور نمی‌کرد که به ادبیات رو بیاورم، چه برسد به آن‌که دل به ادبیات بسپارم. تازه فهمیده‌ام ادبیات تاثیرگذار‌ترین‌ها است، حتی از فلسفه هم بیشتر!


و در پایان شما را میهمان نوشته‌ی روی سنگ‌ قبر یک جبرکار مقدس می‌کنم:

«خفته است-هرچند که سرنوشتش بس غریب بود.

میزیست. - مرد، هنگامی که فرشته‌اش را نداشت؛

حادثه، بسادگی و بخودی خود در رسید:

همچون شب که چون روز برود در میرسد»



شما کدام ترجمه از بینوایان را خواندید؟

به من هم معرفی می‌کنید؟


 این کتاب مخصوص فهمیدن حرکت تاریخی اربعین است، اینکه بفهمیم چه اتفاقی در حال رخ دادن است و از آن قافله عقب نمانیم.

چه قصد این سفر را داشته باشید و چه نه، این کوتاه نوشته را بخوانید تا بدانید با کدام جرکت همراه می‌شوید یا نمی‌شوید!

دانلود و معرفی کتاب



اولین کتابی که از آقای طاهرزاده خواندم و تا مدت ها بعدش کتابی از ایشان نخواندم ، نه به خاطر اینکه کتاب خوبی نبود، اتفاقا کتاب خیلی خوبی بود، چراکه بعد از آن چند بار دیگر خواندمش، ولی خوب در آن مقطع از زمان افکاری داشتم که دوباره تا مدتی نتوانستم کتاب‌های ایشان را باز کنم، و الآن پشیمانم .
باید زود تر از این‌ها سیر کتاب‌های ایشان را شروع می‌کردم.

دانلود و معرفی کتاب


برهان صدیقین و حرکت جوهری از مباحث بسیار مهم توحیدی است. بهترین و ساده‌ترین بیان از این دو برهان به خصوص برهان حرکت جوهری بیانی است که آقای طاهرزاده در این کتاب در مختصری آورده است.
این ۱۰۰ صفحه حاصل بیش از ۲۰ سال تدریس ایشان است که باتقسیم بندی‌ها و بیانات ابتکاری حود این دو برهان را برای اهلش آسان و ملموس و کاربردی نموده است.
شما در برهان صدیقین برای اثبات وجود خدا نیاز به هیچ مقدمه‌ای ندارد؛ بلکه از خود خدا متوجه خدا می‌شوید! خدایی که در برهان صدیقین اثبات می‌شود بسیار متفاوت است با اثبات وجود ناظم در برهان نظم.
در برهان صدیقین شما وحدت ذات خدا با صفاتش را می‌فهمید.

برهان حرکت جوهری که بالاتر و متعالی‌تر است بسیاری از مباحث اعتقادی و توحیدی را حل می‌کند. اینکه حرکت در جوهر است نه در اعراض از ابتکارات صدرا است و در این کتاب با دو برهان حرکت در جوهر اثبات می‌شود و علاوه بر تبیین حرکت، زمان را هم تبیین می‌کند. وبیان می کند که زمان زمین با زمان انسان متفاوت است.
و به راحتی با اثبات حرکت جوهری معاد هم به معنای عام آن اثبات می‌شود. و از خصیصه‌های متمایز این کتاب پلی است که از این دو برهان به سوی عرفان وجود دارد.

 

دانلود کتاب


    همیشه شخصیتهایی مثل شاهرخ برایم جذاب بوده است؛ آنان که حر وار آزاد زیستهاند. آنان که از رحمت خدا با تمام گناهان ناامید نشده‌اند.

کتاب مانند دیگر کتاب‌های گروه فرهنگی ابراهیم هادی است و مجموعه‌ای از خاطرات شهید است؛ امّا آنچه مهم است و باعث شده که این کتاب را خدمتتان معرفی کنم، شخصیت و نحوه‌ی زیست این شهید است.


    اصلا اگر بتوانیم تنها به عنوان کتاب عمل کنیم، تمام مشکللات زندگی حل میشود. دیگر بقیه توصیه‌ها که بماند؛

برای ساختن یک زندگی آرمانی، این توصیه‌های رهبر حکیم که از آیات و روایات برداشت شده است، فوق العاده راه‌گشا است

باید هر از گاهی این کتاب را تورق کنم . دوباره .سه‌باره . چهارباره و .


اولین کتابی که در زمینه دفاع مقدس خواندم این کتاب بود.
اصلا یادم نیست چه شد خریدمش آخه سال 89 بود ولی یادم هست که از مناطق راهیان نور جنوب خریدم، اروندکنار

لازم میدونم که به پرتیتراژ بودن کتاب اشاره کنم، آن هم بدون حمایت رسانه‌ای.

در مجموع کتاب خوبی است ولی مهمتر از همه شخصیت شهید برونسی هستش؛ پیشنهاد میکنم فیلم این شهید رو هم ببینید؛ به کبودی یاس

 


♨️بیانات استاد فلاح شیروانی در کانال ایتا :

ما از فلسفه و امثال این آموزه‌ها توقعمان این است که جهان معنایی ما را تغییر بدهند. به خصوص اگر تغییر جهان معنایی را از زاویه‌ی یک فعل به او نگاه بکنیم در ناحیه‌ی افعال هم تقریباً کار بزرگی است و نظیر ندارد. یک مقدارصریح‌تر بگویم، فلسفه می‌خوانیم که روی رفتارمان هم تأثیر بگذارد.

من اگر واقعاً یک فهم متعالی پیدا بکنم، کاملاً رفتار من را به انضباط می‌کشد. این کاملاً واقعیت دارد. یعنی به تدریج دست و پای من را هم جمع می‌کند و می‌برد در دنیای جدید. به تعبیری انسان را از ناحیه سرش می‌شود به این طرف و آن طرف کشید. شما زمانی که او را از ناحیه‌ی سر و سینه بکشید، دست و پای او هم می‌آید، رفتار او هم کاملاً تغییر می‌کند و متناسب می‌شود.


نکته‌ی دوم اینکه در فلسفه غایت رشدی که به دست می‌آوریم، یک فهم الهی و توحیدی است. طبیعتاً رفتار مترقی که به دست می‌آید، رفتار توحیدی است. رفتار توحیدی اعم از جنبه‌های تنزیهی و تشبیهی است. 

یعنی اگر فلسفه خیلی خوب اتفاق بیفتد خیلی خوب هم اثر بگذارد، ما را باید شبیه آقا رسول اکرم(ص) بکند. شبیه آقا امیر المؤمنین(ع) بکند. ما مسیر دیگری که نمی‌خواهیم طی بکنیم. امیدمان این است که اگر این کارها را داریم می‌کنیم، شباهت‌هایمان به این حضرات بیشتر شود. فاصله‌هایمان با این حضرات کمتر بشود. 

شاید کسانی که به این معارف دسترسی ندارند باید مسیر دیگری را طی بکنند. ولی مسیر منتخب ما این است. ما نهایتاً باید مانند آقارسول اکرم(ص) بشویم، مانند آقا امیر المؤمنین(ع) بشویم. که چه کار کنیم؟ ایشان چه کار کرد؟

در اُفتادند و صف‌بندی‌هایی درست کردند، سمت و سوی اجتماعی درست کردند، همه برمبنای توحید بود. با طاغوت زمان خودش درافتاد، اساسی هم درافتاد. یک لحظه هم کوتاهی نکرد ایشان. هیچ کوتاهی و تردید در ایشان ندیدند. آقا امیر المؤنین(ع) هم همین طور، فرزندان ایشان هم همین طور، همسر ایشان هم همین طور بود، همه‌ی متعلقات ایشان، شیعیان ایشان هم همین طور بودند. هر جا هم[که شیعیان] تردید کردند، در روایتی نقدی به آن‌ها وارد شد که چرا اینجا کوتاه آمدی؟


نکته‌ی بعدی اینکه تلقی ما از انقلاب اسلامی ‌همین رفتار توحیدی است، همین رفتار توحیدی که از آقا امیر المؤمنین(ع) مشاهده کردیم و امید داریم از آقا امام زمان(عج) مشاهده بکنیم. تلقی ما این است که ایشان یک مصلح بزرگ جهانی است و همین درگیری‌ها را راه می‌اندازد. اگر ما به سمت ایشان هستیم، رفتار ما بایدیک شباهتی داشته باشد.


تلقی ما از انقلاب یک حیات توحیدی است. 

این انقلاب فهم شده، بعد القا شده و مورد استقبال قرار گرفته و الآن ما سر سفره‌ی این انقلاب هستیم. خیلی حادثه‌ی بزرگی است به خصوص در سمت‌و‌سویی که الآن بشر در جهان گرفته است. یعنی در جامعه‌ی بین‌المللی که ما الآن داریم مشاهده می‌کنیم، انقلاب اسلامی‌ با این جوهره و معنایی که دارد، خیلی حادثه‌ی بزرگی است. یعنی حتی با زاویه فیلسوفانه هم که نگاه بکنیم، فلاسفه همه باید غش بکنند که این حادثه اتفاق افتاده است.

عرض من این است که شما در این مسیر، وقتی قبله این باشد، اگر شروع کنید به معماری کردن، واقعاً در دنیای امروز چقدر موفق هستید؟ یک نمونه همین داستان سیزده آبان که روز مبارزه با استکبار است. همین را که کلی شعور در آن است، اگر بنا باشد بقیه چیزها را در ایران حذف کنید، هر چه که در ایران داریم را حذف کنید، اصلاً خود اسم ایران را هم حذف کنید، یک کشور جهان سومی‌که چندصد سال به او ظلم شده است. فقط این را در نظر بگیرید؛ فقط اگر بنا بود که ما بر اساس یک شعور مترقی و درک واقعیت‌های حیات بشر که کِی به کِی دارد ظلم می‌کند و. ما فقط یک رفتار ملی تولید بکنیم، واقعا چقدر موفق بوده‌ایم؟

همین قضیه[13 آبان] را شما بخواهید در یک کشور دیگر پدید بیاورید، چقدر موفق هستید؟ الآن همه‌ی ما می‌دانیم که در تمام شهرهای ایران این تظاهرات هست. حالا یک جایی سردتر است و جایی یک مقدار گرم‌تر. به این توجه کنید که چقدر هزینه شده و چقدر معنا به خورد این حادثه رفته است. ما که مفت و مجانی تظاهرات رفتیم و آمدیم! اصلا[این حرکت] نهادینه شده، یک عده زحمت هایش را کشیده اند. 


انصافاً جدی عرض می‌کنم و واقعا درخواست دارم نمی‌خواهم صرفاً انجام وظیفه کرده باشم. واقعا درخواست دارم که به این قضیه نگاه کنید، این واقعا خیلی نعمت است.

به این فکر کنید.



گرانی بنزین و سهمیه بندی بنزین، از عیدی‌های پیش‌کشی رئیس‌جمهور محترم  به مردم بود! آخر به یاد دارید که از جنابشان پرسیدند که برای عیدی مردم چه در نظر گرفتید؟ گفتند عیدی مردم این باشد که خوب کار کنند . لذا جنابشان وقتی دیدند که شما مردم خوب کار نمی‌کنید به زور عیدی را در پاچه‌تان کردند!

البته از این شوخی که بگذریم، در خوبی اصل طرح سهمیه بندی بنزین شک و شبه‌ای نیست، اعتراضی هم که بود به زمان و نحوه‌ی اجرا بود، و هست؛ چرا که ما مسئول اجرای آن را می‌شناسیم و می‌دانیم تا پدر از این ملت درنیاورد دست بردار نیست و قبول نمی‌کند که نمی‌تواند! 

و اعتراض بعدی که هست در خصوص دروغ‌گویی‌ها است؛ آقایانی که همین طرح را که در قبل اجرا می‌شد، افتضاح می‌خواندند و آن را کنار گذاشتند، برای مفتضح کردن خود دوباره رو به همین طرح آوردند و یا مثلا طرح مسکن مهر را تغییر نام دادند و ملی‌اش کردند. اگر به اشتباه هم این کار را کردند باز هم مشکلی نیست، فقط بیایند و بگویند که غلط کردیم و چه بد کردیم که آن را کنار گذاشتیم و حال پشیمانیم و دوباره به آن برمی‌گردیم.

این عیدی بنزینی که جایگزین کانال زم شد تا برای برنامه  یکسال و نیمه‌ فتنه ۹۸ جرقه‌ای باشد، حال چه عامدا و چه جاهلا؛ خوب جایگزینی بود که حتی پشتیبانی قشر مذهبی و انقلابی را برای آشوبگر به وجود آورد و آشوبگر در مقابل نیروی امنیتی احساس امنیت کرد. بالآخره درد مردم را دارد و به خاطر درد مردم از همان مردم می‌کُشد، بدون خون که نمی‌شود اعتراض کرد پس چه بهتر که از خود مردم برای مردم کشته بسازند!! امّا . 

از طرفی میدان داران و لیدر‌ها زیادی حاشیه امن  احساس کردند و زود کار را خراب کردند و خود را لو دادند! و از آن طرف سخنان حکیمانه رهبر معظم انقلاب آنقدر روشنگر بود که مانند فتنه‌های دیگر این فتنه هم با به خیابان آمدن خود مردم جمع شد و صفوف از هم جدا شد. 

قصد نداشتم این همه حرف بزنم فقط می‌خواستم کمی در مورد سخنان رهبری با هم گفتگو کنیم که فرصت نشد زود‌تر پست بگذارم و حالا هم که خیلی از دوستان به این موضوع پرداختند (به عنوان مثال)و مهمتر اینکه نشریه خط حزب الله هم در شماره جدیدش به این موضوع پرداخته است. (دانلود نشریه)

فقط دو چیز؛ یکی اینکه این سخنان رهبری اوج نگاه تمدنی ایشان را می‌رساند، که در راستای رشد مردم سالاری دینی، می‌گویند باید پیرو قانون بود.  و اگر اعتراض هست باید قانونی باشد، بهترین نحوه‌ی اعتراضات قانونی، نماینده‌های منتخب مردم در مجلس است. حال اینکه آن‌ها مسئولیت‌شان را درست انجام نمی‌دهند به خاطر آن چلو کبابی است که ما خوردیم، این جاست که مرز ضرب المثل‌ها عوض می‌شود، هرکی چلو کباب می‌خوره پای لرزش هم می‌شینه، وقتی به خاطر شام خوبی که کاندید مجلس به خوردمان داده رای می‌دهیم، نباید توقع داشت که آن نماینده کاری برای ما بکند، در واقع او کارش را در قبال رای ما انجام داده، همان چلو کبابی که ۲۴ ساعت بعدش در توالت ریخته شد. وقتی می‌خواهیم یک تلفن همراه بخریم، م و تحقیق می‌کنیم، تلفنی که به زور ممکن است ۴ سال برای مان کار می‌کند، پس چرا در رابطه با انتخاب نماینده مجلس تحقیق نمی‌کنیم؟ آن هم چهار سال سر کار است.

چیز دوم هم که برای طولانی نشدن پست و سر نرفتن حوصله مبارکتان در پستی و فرصتی دیگر بیان می‌شود، در رابطه با هشداری است که این اغتشاشات به ما فهماند!



قبلا در مورد پیوند‌های روزانه باهم صحبت کردیم، این چند وقت که فرصت خواندن بلاگر‌های عزیز کمتر به من دست داده است، اهمیت یک ویژگی دیگر از وبلاگ‌های تراز را دریافتم؛ تحت عنوان «آخرین مطالب»!

به خاطر ندارم که جعبه آخرین مطلب از چه زمانی در کنار وبلاگ‌ها خود را نشان داد، البته مهم هم نیست، آنقدر مسائل تاریخی دیگر زمین مانده و آنقدر تاریخ پژوه کم داریم که سهمی به وبلاگ نمی‌رسد !! :(

وقت‌تان را نگیرم؛ وقتی نوشته‌های یک وبلاگ برای‌تان مهم باشد و مهم باشد که مطالب او را از دست ندهید این جعبه آخرین مطالب به شما کمک می‌کند، البته می‌توان به صفحه اول وبلاگ رفت تمام مطالب را دید، امّا این جعبه آخرین مطالب چند مزیت دارد؛

اولا شما تمام عنوان‌های چند پست آخر نویسنده را یک جا می‌بینید و به راحتی می‌توانید تصمیم بگیرید و بفهمید که کدام پست را باید بخوانید.

دوما بعضی از مطالب هستند که به انتخاب نویسنده محترم وبلاگ در صفحه اول نمایش داده نمی‌شوند،‌ و شما آن‌ها را از دست نمی‌دهید.

سوما این که ممکن است خواننده‌ای تصادفی با وبلاگ شما برخورد کرده باشد و با خواندن عنوان‌های دیگر مطالب جذب آن‌ها هم شود.


از جعبه آخرین مطالب بگذریم؛ تا به حال برای شما هم پیش آمده است که مطالب وبلاگی را دنبال کنید که در زمینه‌های مختلف می‌نویسد ولی شما تنها به خاطر یک موضوع از یادداشت‌های نویسنده مطالب را دنبال کنید؟ مثل وبلاگ من که در باب هر چرت و پرتی که به ذهنم آمد می‌نویسم، از نویسندگی، وبلاگنویسی، مطالعه، معرفی کتاب، فیلم، موسیقی و. دل‌تان می‌خواهد که در این وبلاگ‌ها یک جعبه‌ای قرار داشت که آخرین مطالب در موضوع خاص را نمایش بدهد؟ مثلا وبلاگ میرزا مهدی عزیز را نگاه کنید؛ جعبه‌ای در کنار مطالب هست که آخرین مطالب طنز را برای شما نمایش می‌دهد.

اگر شما هم صاحب وبلاگی بودید که خواستید به بعضی از مطالب‌تان توجه بیشتری شود، پیشنهاد می‌کنم از ویژگی «نشانه‌ها» استفاده کنید. آموزش بیشتر را چون دوست عزیزم حسن‌آقا در وبلاگش آورده به آنجا ارجاعتان می‌دهم.


علی مطهری میاد صراحتا میگه : بنزین با اصرار رهبری سهمیه بندی شد. دولت نمی‌خواست ولی اصرار رهبری باعث شد طرح ارائه کند. منبع

ظاهر ایشون اصلا به خودش زحمت نمیده حرف‌های آقا رو  گوش بده که وقتی چیزی رو به آقا نسبت میده دروغش فاش نشه. شاید هم از این باب باشه که آدم دروغ‌گو فراموش‌کار هستش.

رهبری به صورت صریح و واضح گفت که من در این قضیه بنزین سررشته ندارم. همون اول صحبت‌هایی که آتش فتنه رو خاموش کرد. منبع


وقتی ما توی دهن دروغ‌گو‌ها نمی‌زنیم بلکه دوره بعد دوباره بهشون رای میدیم، همین میشه؛ ما رو خر فرض میکنن!!

البته قوه قضایی هم باید نسبت‌های دروغی که به رهبری میدن رو پی‌گیری کنه و مجازات کنه. و این باید مطالبه ما از قوه‌ی قضایی باشه.

● اگه می‌خوایید از نقشه پشت این همه حرفی که به رهبری نسبت داده میشه سر دربیارید، مستند دردناک فریب رو تا انتها ببینید. 


فقط به ما بگن هر نماینده‌ای چند ساعت توی مجلس حضور داشته؟ البته می‌دونین که خوابیدن، ورزش‌کردن، وررفتن باگوشی و . حضور حساب نمیشه و نه‌تنها حقوق‌شون، حق‌شون نیس؛ بلکه ان‌شاء‌الله رای‌های مردم تو گلوشون گیر کنه.

خلاصه بگن چقدر روی صندلی نشستن تا ما بدونیم قرار چه‌کسی رو بفرستیم بره مجلس بخوابه و اکثر رای‌ها رو ممتنع بده.رای ممتنع رو که گلدون‌های روی میز هم می‌تونه بده، تازه حضورش هم بیشتر از خیلی از نماینده‌ها است و با کمترین هزینه کار میکنه!


امیدوارم تا موقع رای‌گیری که اسفندماه باشه، فراموش‌کار نشیم.


علی مطهری میاد صراحتا میگه : بنزین با اصرار رهبری سهمیه بندی شد. دولت نمی‌خواست ولی اصرار رهبری باعث شد طرح ارائه کند. منبع

ظاهر ایشون اصلا به خودش زحمت نمیده حرف‌های آقا رو  گوش بده که وقتی چیزی رو به آقا نسبت میده دروغش فاش نشه. شاید هم از این باب باشه که آدم دروغ‌گو فراموش‌کار هستش.

رهبری به صورت صریح و واضح گفت که من در این قضیه بنزین سررشته ندارم. همون اول صحبت‌هایی که آتش فتنه رو خاموش کرد. منبع


وقتی ما توی دهن دروغ‌گو‌ها نمی‌زنیم بلکه دوره بعد دوباره بهشون رای میدیم، همین میشه؛ ما رو خر فرض میکنن!!

البته قوه قضایی هم باید نسبت‌های دروغی که به رهبری میدن رو پی‌گیری کنه و مجازات کنه. و این باید مطالبه ما از قوه‌ی قضایی باشه.

● اگه می‌خوایید از نقشه پشت این همه حرفی که به رهبری نسبت داده میشه سر دربیارید، مستند دردناک فریب رو تا انتها ببینید. 


قلم شهید چمران به حقیقت عالم وصل است.

احساس می‌کنی میفهمی که نگاشته‌های یک عارف را می خوانی که طعم حرفهایش را چشیده است.

مخصوصا که بعضی از نوشته ها موقعیت‌های خاص داشته است و این را میتوان از توضیحات کوتاه ابتدا متن‌ها فهمید که توسط گردآورنده یعنی مهدی چمران آورده شده است.این توضیح‌ها راهگشا است برای درک متن.

وقتی شهید چمران را مینگرم با خود میگویم اینها افسانه نیست، بوده اند، در همین خاک و در همین زمین زیسته‌اند. و چقدر آدمی دلش می خواهد به آن تاریخ برود تنها برای هم صحبتی با چنین آدمهایی. تنها برای آنکه در هوای آنها نفس بکشد.


 واقعا زمانه آنها چه زمانه‌ای بود؟ 

چه درکی از عالم و هستی و از دین داشته اند که این‌گونه زیسته‌اند و این‌گونه رفته‌اند؟!


به مناسبت ۹دی؛ برگرفته از سخنان آقای پناهیان

آیا این جناح‌بندیِ موجود در جامعۀ ما حقیقی است؟! مثلاً گفته می‌شود که یک جناح، ارزشی‌تر یا آرمان‌گراتر هستند و جناح دیگر، واقع‌بین‌تر و عقلانی‌تر هستند. دعوا از همین‌جا شکل می‌گیرد!

 اصلاً «ارزش» یعنی چه؟! چرا به انقلابی‌ها می‌گویند «نیروهای ارزشی»؟! «ارزش» به آن معنایی که برخی از فیلسوفان غربی می‌گویند، در مقابلِ عقلانیت قرار دارد. این مفهوم را ساختند و به دین‌داران نسبت دادند تا در مقابلش بگویند «ما واقع‌بین و عقلانی هستیم» درحالی‌که دین، یک امر به‌شدت عقلانی است؛ هم به‌معنای جلب منفعت فردی و گروهی و هم به‌معنای جلب منافع عالی انسانی و منافع اخروی.

حقیقت دین چیزی جز منفعت‌طلبی نیست و حقیقت انقلاب هم چیزی جز برخورد عقلانی با منافع بشری نیست. شما یک نمونه بیاورید که حضرت امام(ره) غیرعقلانی و به تعبیر اینها صرفاً «ارزشی» برخورد کرده باشد و خلاف واقع‌بینی عمل کرده باشد! نه‌فقط امام(ره)، بلکه در کل قرآن و تاریخ معصومین هم چنین نمونه‌ای نمی‌توانید پیدا کنید!

دوقطبیِ اصیل و حقیقی، دوقطبیِ «تعقل و توهم» است. یک طرفِ این دو قطبی اصیل، غرب‌گرایی است که ناشی از توهم است و طرف دیگرش، مقاومت و استقلال‌طلبی است که ناشی از تعقل است.

دعوای انقلابی و غیرانقلابی، دعوای عقلانیت و توهم است؛ از همان روز اول تا حالا! اختلاف بنی‌صدر با انقلابی‌ها چه بود؟ بنی‌صدر متوهم بود و می‌گفت: «زمین می‌دهیم، زمان می‌گیریم!»

امیرالمؤمنین(ع) به ابوموسی اشعری(یعنی نمایندۀ مذاکره‌کنندۀ خودش با معاویه) نامه نوشت ولی در این نامه، او را به «ارزش‌ها» دعوت نکرد، بلکه فرمود: عقل و تجربه را زیر پا نگذار. هرکسی عقل و تجربه را زیر پا بگذارد شقیّ است! (نهج‌البلاغه/نامه ۷۸)


مشکل این است که دیکتاتورهای رسانه‌ایِ جناحی، نمی‌گذارند گفتگوی درست صورت بگیرد! لذا طی این چهل‌سال، انقلاب «غیرعقلانی» ترجمه شده است! درحالی‌که انقلابی یعنی کسی که پدیده‌ها را عقلانی محاسبه می‌کند و مقدار اصرارش برای یک بایدِ عقلانی، به‌اندازۀ مقدار اهمیت و تأثیر آن است.

 ولایتمداری هم، نه یک ارزش، بلکه یک واقعیت پُرمنفعت برای جامعه است. طبق بیان اهل‌بیت(ع) بدون ولایت، کار جامعه سامان پیدا نمی‌کند. شما اگر ولایت را به‌عنوان یک ساز و کار برای ادارۀ جامعه و به‌عنوان مُدلی که پارادُکس دموکراسی را حل کرده، بیان کنید، خیلی‌ها راحت‌تر می‌پذیرند.


 اینکه 9دی نام «بصیرت» به خودش گرفته است، شاید یک معنای آن عقلانیت باشد. 9دی هم در واقع یک برخورد عقلانی با یک پدیدۀ اجتماعی بود. اساساً انقلابی‌گری یعنی عقلانیت! هرکسی پای عقل بایستد و واقع‌بینانه برخورد کند، او انقلابی است.

 چه کسی انقلابی‌تر است؟ هرکسی که عاقل‌تر و واقع‌بین‌تر باشد. ما چرا آقا را به‌عنوان رهبر انقلاب قبول داریم؟ چون رهنمودهای عاقلانه و واقع‌بینانه داده است. ما هرچه موضع‌گیری از ایشان دیده‌ایم، عاقلانه بوده است.


صوت و متن سخنرانی: 

 Panahian.ir/post/5232



تصور کنید که قرار است نماز یکی از فرماندهانِ ولی‌زمان‌تان را پشت سرِ ولی‌زمان بخوانید. چه کیفی دارد؟ آن هم فرمانده‌ای آسمانی که به دست شقی‌ترین دشمنان خدا در زمانه‌ی خودمان شهید شده است.

اصلا چیزی از این نماز و تشیع جنازه، نزدیک کننده‌تر به خدا می‌شناسید؟؟ مگر راه قرب به خدا را نمی‌خواهید؟
این بابی است که تازه باز شده و مراقب باشید بی‌توفیق نشوید. مخصوصا تهرانی‌ها که بهانه‌ی مسافت و فاصله را ندارند. و حتی خود ما که قم هستیم و نزدیک به تهران، به راحتی عذرمان پذیرفته نیست.

و البته باید به این نکته هم توجه داشت که ولی‌شناسانی که از راه دور‌تری به تهران می‌آیند و سختی‌های مسیر و هزینه‌ها را تحمل می‌کنند، به خدا مقرب‌تر هستند.


پی‌نوشت:
۱. دوستانی که در تشیع سردار شرکت می‌کنند، ما را هم دعا کنید!
۲. دوستان جامانده هم تمام سعی و تلاششان را بکنند، اگر باز هم نشد در نظرات این پست بگویید تا اگر توفیق بود فردا به صورت خاص نائب و دعا‌گوی شما هم باشم.


به خواست خدا #فردا خواهیم آمد؛

و با نیت تقرب الهی خواهیم آمد.



قبلا از این‌که این پست را بخوانید پست قبلی را هم بخوانید که به خاطر فاصله زمانی کمی که بین انتشار دو پست هست، از آن غفلت نشود(+)


امّا برویم سراغ اصل مطلب؛

از امروز صبح که خبر شهادت سردار دلها تایید شد، خیلی از رسانه‌های اجنبی و آن‌ور آبی، و همچنین نیروهای این‌ور آبی جنگ‌روانی دشمن، با بحث از جنگ و صلح قصد دارند که فضا را محرف کنند.

حتی خیلی از دوستان بلاگر هم دچار انحراف شدند! حال چه از روی بی‌بصرتی و یا ساده انگاشتن مسئله و یا از روی عناد و همکاری با دشمن و یا به خاطر فریب خوردگی و .

به هر حال به هر دلیلی دوستان بلاگری هم مبتلا شدند؛ لذا بر خود واجب دانستم که بگویم:
ترامپ علیه ایران حرکتی جنگی نکرده است که بحث جنگ و ویرانی‌های جنگ جایی داشته باشد و نیازی به توصیه صلح نیست. (البته جنگ اقتصادی هست)

نه اصلا و به هیچ وجه ترامپ بزدل جرئت حرکت جنگی ندارد، می‌بینید که حالا هم عین موش در لانه خود مخفی شده و نشست خبری خود را لغو کرده.

ترامپ مثل یک ترسو از پشت #ترور کرده. مثل فرقه‌های رجوی و داعش و .

و این انتقام خون سردار که به فرموده‌ی رهبر انتقام سختی هم خواهد بود، ربطی به جنگ و صلح جهانی ندارد. ما انتقام‌مان را از استکبار جهانی خواهیم گرفت، حال اگر دل بستگان به استکبار نگران مقام خود هستند بهتر است چاره‌ای دیگر بجز صلح جهانی پیدا کنند.


این پیام رهبری را نباید مثل پیام‌های دیگر مسئولان دانست؛ هرچند اگر پیام‌ها را باهم مقایسه کنیم تفاوت افق نگاه و فکری به طرز فاحشی، روشن می‌شود. ولی این مقایسه پیشکش، همین که تفاوت بگذاریم بین پیام تسلیت رهبری با دیگر پیام‌ها کافی است.

پیشنهاد می‌کنم بیایید باهم چند بار پیام تسلیت ایشان را بخوانیم، و روی نقاط کلیدی آن تامل کنیم.
قسمت‌هایی که در نظرم مهم‌تر بودند را در متن پیام مشخص کرده‌ام، خوش‌حال می‌شوم شما هم قسمت‌هایی را که در نظرتان مهم هستند در قسمت نظرات بگویید. و اگر چه هم که تکراری باشد بگویید.


پیام تسلیت رهبر انقلاب در پی شهادت سردار شهید سپهبد قاسم سلیمانی و شهدای همراه او:


بسم الله الرحمن الرحیم

ملّت عزیز ایران!
سردار بزرگ و پرافتخار اسلام آسمانی شد. دیشب ارواح طیّبه‌ی شهیدان، روح مطهّر قاسم سلیمانی را در آغوش گرفتند. سالها مجاهدت مخلصانه و شجاعانه در میدانهای مبارزه با شیاطین و اشرار عالم و سالها آرزوی شهادت در راه خدا، سرانجام سلیمانی عزیز را به این مقام والا رسانید و خون پاک او به دست #شقی‌ترین آحاد بشر بر زمین ریخت. این شهادت بزرگ را به پیشگاه حضرت بقیّة‌الله‌ ارواحنا فداه و به روح مطهّر خود او تبریک و به ملّت ایران تسلیت عرض میکنم. او نمونه‌ی برجسته‌ای از تربیت‌شدگان اسلام و مکتب امام خمینی بود، او همه‌ی عمر خود را به جهاد در راه خدا گذرانید. شهادت پاداش تلاش بی‌وقفه‌ی او در همه‌ی این سالیان بود، با رفتن او به حول و قوّه‌ی الهی کار او و راه او متوقّف و بسته نخواهد شد، ولی انتقام سختی در انتظار جنایتکارانی است که دست پلید خود را به خون او و دیگر شهدای حادثه‌ی دیشب آلودند. شهید سلیمانی چهره‌ی بین‌المللی #مقاومت است و همه‌ی دلبستگان مقاومت خونخواه اویند. همه‌ی دوستان -‌و نیز همه‌ی دشمنان- بدانند خطّ جهاد مقاومت با انگیزه‌ی مضاعف ادامه خواهد یافت و پیروزی قطعی در انتظار مجاهدان این راه مبارک است. فقدان سردار فداکار و عزیز ما تلخ است ولی ادامه‌ی مبارزه و دست یافتن به پیروزی نهایی کام قاتلان و جنایتکاران را تلخ‌تر خواهد کرد.

ملّت ایران یاد و نام شهید عالی‌مقام سردار سپهبد قاسم سلیمانی و شهدای همراه او بویژه مجاهد بزرگ اسلام جناب آقای ابومهدی المهندس را بزرگ خواهد داشت و اینجانب سه روز عزای عمومی در کشور اعلام میکنم و به همسر گرامی و فرزندان عزیز و دیگر بستگان ایشان تبریک و تسلیت میگویم.

۱۳دی‌ماه ۱۳۹۸ 

برداشتی از صحبتهای استاد عابدینی در باره سیلی محکم سپاه به ارتش تروریستی آمریکا:


** سپاه در ضربه بشدت مهلکی که نه فقط به پایگاه عین الاسد بلکه به تمام هیمنه آمریکا و حتی تمدن غرب زد نکاتی بشدت قابل تامل است، که اگر نشناسیم خودمان به دست خودمان پیروزی را تبدیل به شکست کردیم

۱)  اولا این حمله موشکی آنقدر برای اونها مهلک بوده که بیش از ۴۰۰ کشته و زخمی داشته و چندین امبولانس هوایی و هواپیما زخمی های تروریست هاشون رو به اسرائیل و آلمان بردند و بسیاری از تجهیزاتشون نابود شد و این رو بدونید که اگر چیزی نبود خودشون بارها با رسانه هاشون فیلم و عکس منتشر می کردن که ضربه ای به ما وارد نشده 

۲)  بعد از ۷۰ سال که هییچ کشوری جرات حمله به پایگاه های آمریکایی رو نداشته حتی مثل ژاپن بعد رفراندوم برای خروج نیروهای آمریکایی میگه من جرات اخراج نیروهای آمریکایی رو ندارم ، ایران اعلام می کنه که من انتقام می گیرم و همه جهان می بینه و اونها تهدید می کنن که اگر بزنی می زنم ولی ایران در آمادگی کامل اونهاتمام حیثیتشون رو لگدمال میکنه و بعد نه تنها جرات عکس العمل ندارن بلکه رسما میگن بیایید حرف بزنیم

۳)  این ضربه فقط ضربه موشکی نبود، بلکه عین الاسد بزرگترین پایگاه جنگ الکترونیک آمریکاست که مجهز به پیشرفته ترین سیستم های جنگ الکترونیک است .معروف است که چشم آمریکاست برای رصد ایران، اردن، سوریه و عراق و .که با قدرت بالا می تونستن یکی از موشک ها را منحرف کنن و به مناطق مسی دیگر بخورد و بعد تمام ماجرا بر عکس بشه اما حتی یک تیر شلیک نشد چون سیستم جنگال ایران تمام سیستمهای الکترونیکشون رو از کار انداخت و تمام پهبادهاشون ارتباطهاشون باهم قطع شد و تمام سیستم پاترویتشون تشخیص حمله نداد با اینکه در آمادگی کامل بودند .یعنی به لحاظ نظامی در کوری کامل بودند 

۴)  این ضربه که به اینها وارد شد اگر خوب بهش توجه کنیم از یک طرف اعتماد تمام شرکای آمریکا رو از بین برد.چرا؟ چون می گن وقتی ایران خودشون رو زد و اینها کاری نتونستن بکنن و فقط لاف زدن ما رو بزنن که دیگه هیچ.

دوما تمام مجاهدین رو در تمام دنیا بر علیه اینها مستحکم کرد که قدرت آمریکا واقعا پوشالیست و غلطی نمی تونه بکنه

۵) اون بیانیه مستحکم سپاه که اینقدر عاااالی بود که از خود حملات محکم تر و موثرتر بود؛ وقتی اشاره می کند که از خاک هر کشوری بر علیه ما اقدام شود آنجا را می زنیم و حق خود می دانیم 

یا آنجا که سردار حاجی زاده می گوید از پایگاه ۴ کشور در شهادت حاج قاسم مشارکت بود و حق خود می دانیم هر کدام را بخواهیم بزنیم یا حضور سردار سپاه با پرچم های کل جبهه مقاومت یعنی تازه آغاز راه است

اینها بردش به لحاظ جنگ روانی آن چنان بالاست که اثرش به مراتب بالاتر از حمله موشکیست



⁉️ اما حالا بهترین کار برا آمریکا چیه؟ 

دو روز پیش آقا فرمودن که دشمن رو باید شناخت.

خب اینها باید کار را برعکس کنند و دستگاه عمله فضای مجازیشون کار را برعکس کنه مثلا بگن اینها هماهنگ شده، یا کشته نداده، یا و این شایعات اگر از دهان مومنین انقلابی گفته بشود باور پذیر است و الا مادامی که در مومنین رسوخ نکند اثر ندارد

هیچ چیز بدتر از این نیست که خودمان با دست خودمان ارزش بسیاااااار بالای این ضربه مهلک رو پایین بیاوریم

اگر بدانیم چه اتفاقی افتاد با همین ضربه محکم سیلی کار آمریکا تمام است مگر اینکه از درون خودمان به جنازه آمریکا با این شایعات نفس بدهیم

خوارج هم آماده عملیات استشهادی بودند اما بصیرت نداشتند و شد آنچه شد.


آقا فرمودند شجاعت و تدبیر .بعضی فقط شجاعت دارند و بعضی مثلاااا فقط تدبیر اما با تدبیر و شجاعت عاااالی سپاه با همین یک سیلی کافیست آمریکا از منطقه برود هرچند ما آمادگی برای هر نقشه ای را داریم


اگر قدر نعمت ندانیم اون وقت

منبع


شعری از یوسفعلی میرشکاک برای سردار شهید سلیمانی:


نه

سوگوار تو نیستم

بر آسمان می‌گریم که همچنان واژگون مانده است
بر خورشید می‌گریم که همچنان بیهوده با ابرها مجادله می‌کند
بر ماه می‌گریم که همچنان شب را به دنبال می‌کشد

اما بر تو نمی‌گریم

از کدام سیاره آمده بودی
که با زمین کنار نمی‌آمدی، مگر آنکه با گام‌هایت همراه باشد؟

به کدام سیاره برگشته‌ای
که زمین از همیشه تباه‌تر وبیهوده‌تر به گرد خود می‌گردد؟


تقدیر درخت به خاک افتادن است
تقدیر گوسفند قربانی شدن
تقدیر گرگ گلوله‌خوردن
و تقدیر آدمی جان سپردن
تو اما پشت تقدیر را به خاک رساندی
و ماندی 
اما نه بر زمین
و نه در آسمان
بر نطع جاودانگی نام خداوند
در معراجی بی‌بازگشت

چگونه می‌توان تو را در سوگواری به پایان رساند؟
سوگواران ناگزیرانند
و تو ناگزیری را به پایان رسانده‌ای

نه، من باری سوگوار تو نیستم
اما پرسشی با من است 
همچون ترکشی کوچک
خلیده در جگرگاه:

چگونه از قطعنامه تحمیلی بیرون ماندی؟
و کربلای خود را به فرجام رساندی؟
قطعنامه یکایک ما را حتی از خاطر خود ما برد
چندان که اربعین ما
پیاده به کربلا رفتن شد

و اربعین تو رستاخیزی است که جهان را سراسیمه می‌کند



اینجا می‌توانید شعرخوانی جناب میرشکاک در محضر رهبر انقلاب را تماشا کنید.


متن پیش‌رو، چند خط روضه است، اگر حال اشک و گریه ندارید نخوانید:


صدیقه کبری در آن حالی که نفس نفس ن می رفت و قدرت ایستادن نداشت بعد از آن فشار در و دیوار، در آن حال این خطبه (فدکیه) را خوانده است. وقتی به امام‌حسن گفتند: تو چرا اینقدر گریه می کنی، فرمود: شما که در کوچه نبودید، من در کوچه بودم دیدم چه گذشت!! به من می گوئید گریه نکنم! ولی با آن وضع؛ جوان، فرزند سقط کرده، علی به آن وضع افتاده، در کوچه آن حال را دیده . که بعدها هر چه خواستند امام حسن را ساکت کنند که چرا اینقدر گریه می کنی، فرمود: آخر شما که نبودید ببینید چه شد! با آن وضع رفت و مسجد را منقلب کرد.


 کلیک کنید: خطبه نماز جمعه قم  ۱۳۸۶/۰۳/۲۵


تازه مستند ایکسونامی رو تموم کردم و توی شُک هستم.

حتی نمی‌دونستم معرفی و توصیه به دیدنش کار درستی هست یا نه؟ البته خود مستند گفته که +۱۸ هستش. امیدوارم که از توصیه به تماشای اون پشیمون نشم. اگه شما به توصیه من این مستند رو دیدید و پشیمون شدید بهم خبر بدید.

از نقد فیلم چیزی سردر نمی‌یارم چه برسه به این که مستند هستش، ولی می‌تونم بگم که کار بود که آدم رو خیره خودش میکنه!

چیزی که احساس می‌کنم مستند بهش نپرداخته بود علت‌های این سنامی بود و همچنین دست‌های‌ پشت پرده.

پیشنهاد میکنم دوستان وبلاگ‌نویس بعد از تماشای این مستند یه پست درموردش بنویسن، حتی شده یه جمله. و باعث خوش‌حالی من هستش که لینک پست رو توی نظرات بفرستن تا من هم بخونمش.


تماشای رایگان ایکسونامی در فیلم‌گردی

کانال مستند ایکسونامی


بچه‌های محل ما با وجود سردی هوا هم دست از بازی توی کوچه برنمی‌دارن. کافیه از مدرسه بیان بیرون ناهار خورده و نخورده، دارن بازی می‌کنن تا آفتاب که غروب کرد و اذون که شد بعضیا‌شون به‌زور پدر و مادر و بعضیا به‌خاطر تاریکی هوا می‌رن خونه.

اصلا خسته نمی‌شن، از اول ظهر که شروع می‌کنن تا غروب صدای جیغ و دادشون میاد اکثرا هم فوتبال می‌زنن. نمی‌دونم این همه انرژی از کجاس! البته اینکه محله پایین شهر هستیم هم بی‌تاثیر نیست.

توی محله شما هم هنوز بچه‌ها توی کوچه بازی می‌کنن؟

 یا گرفتار تبلت و گوشی و . شدن؟


گاهی انسان در «خود» احساس پوچی و اضطراب می‌کند. در چنین حالی اگر انسان علت آن را بداند می‌تواند آن را رفع کند وگرنه برای فرار از آن خود را سرگرم و مشغول چیزهای دیگری ساخته، از سرابی به سرابی و از دردی به دردی دیگر پناه می‌برد و از درد درونی و درمان صحیح آن غافل می‌شود، و مشکل همان‌طور باقی می‌ماند. به همین دلیل، برای درمان صحیح باید بدانیم ریشه پوچی‌ها و اضطراب‌ها چیست.


اگر احساس می‌کنی در میان دیوارهای بلندی زندانی شده‌ای که خودت برای خودت ساخته‌ای، و فکر می‌کنی که باید آن دیوارها را خراب کنی و «خودِ گمشده‌ات» را و معنی خودت را بیابی؛ 
آن‌گاه شاید بتوانی تا حدی به « خودِ اصیل‌ات» دست یابی و آرام آرام با او آشنا شوی و در آینه‌ی او، خود را بیابی.
وقتی به فکر یافتن خودت باشی می‌توانی خودت را بیابی.

مَنْ عَرَفَ نَفْسَه فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه؛ هرکس «خود» را بشناسد، خدایش را شناخته است.
پس ما می‌توانیم از راه «خود» شناسی، به خداشناسی مطمئنی دست یابیم و از این طریق حقیقتِ «توحید»، «نبوت»، « معاد» و «امامت» را در جان خود روشن کنیم.

*شعری که در عنوان آمده از جناب مولانا است

یکی از زیبا‌ترین کار‌ها و فرهنگ‌ها که در دفاع مقدس زیاد بود و شاید رواج آن از آن زمان بود صلواتی کار کردن است. دوستانی که اربعین پیاده‌روی رفته‌اند این زیبایی را به خوبی درک می‌کنند. 

هرچند بعد از دفاع مقدس، سازندگی این فرهنگ را حتی در ببین مذهبی‌ها از بین‌برد، ولی هنوز هم گاهی از این قبیل‌ کارها انجام می‌شود. این‌جا زحمت یکی از بلاگر‌ها که از این جنس‌ کار‌‌ها کرده است البته از جنس مجازی، مشاهده می‌کنید. آموزشی که امکان پشتیبان‌گیری از مطالب بیان را می‌آموزد.

http://naghl.blog.ir/post/backup


امروز روز مادر است و همچنین عید را هم باید تبریک گفت.

دیشب که به مادرم زنگ زدم و تبریک گفتم بعد از قطع کردن تلفن، فکرم رفت به سمت اون‌مادر‌هایی که تنها فرزندشون رو برای دفاع از این خاک و بوم به جبهه‌ها فرستادن و هنوز بعد از چندین سال برنگشتند. حتی یک مزار هم ندارند . 

و شاید هم در خواب و یا عالم رویا فرزندشون روز مادر را تبریک گفته .


در پست قبل کمی از اینوریدر حرف زدم و قول داده بودم که کمی از مزیت‌هایش نسبت به دنبال‌کنندگان بیان بگویم. قبل از شروع بگویم که من از قدیمی‌های بیان هستم، سال‌های ۹۲ و روی آن نسبت تعصب دارم و به این راحتی با شبکه‌های اجتماعی و یا امثال ویرگول عوضش نمی‌کنم.

ویژگی‌های اینوریدر که فکر می‌کنم بیان ندارد:

- می‌توانید غیر از بیان هر وبلاگ یا وبساتی که rss داشته باشد دنبال کنید

- می‌توانید برچسب اضافه کنید

- برعکس بیان فقط پست آخر را نشان نمیدهد.

- می‌توانید وبلاگ‌هایی که دنبال می‌کنید دسته‌بندی کنید و هرکدام را در پوشه‌های مختلف بگذارید؛ مثلا من در وبلاگ‌ها ۵ اولویت درست کرده‌ام، بعضی از وبلاگ‌ها هستند که نباید مطالبش را از دست داد و باید در اولویت اول باشد و بعضی‌ها هم باید تفریحی خواند که در اولویت پنجم قرار می‌گیرند، البته علاوه بر این دسته‌بندی دسته‌بندی موضوعی هم دارم

- می‌توانید نوشته‌ها را بایگانی کنید و مانند دفترچه بعدا به آن‌ها رجوع کنید.

- اگر وبلاگ یا سایتی که دنبال می‌کنید حذف شود و یا حتی خود نویسنده مطلبی را حذف کند، باز هم شما آن مطلب و تصاویر آن را دارید.

- نرم‌افزار تلفن همراه یکی از ویژگی‌های شاخص است.

- می‌توانید کلیدواژهایی در گوگل دنبال کنید.

- می‌توانید مطالب‌ را در Pocket, Evernote, OneNote, Google Drive, Dropbox ذخیره کنید.

- می‌توانید در تنظیمات، دریافت ایمیل را فعال کنید تا هشدار‌های پست‌های جدید را دریافت کنید.

- می‌توانید در برنامه تلفن‌همراه مطالعه آفلان داشته باشید.

- صاحب وبلاگ نمی‌تواند شما را بلاک کند.

 و خیلی چیز‌های دیگر که من هنوز کشف نکردم. اگر شما استفاده می‌کنید و چیز جدید می‌دانید به من هم یاد بدهید!


برتری‌های دنبال‌کنندگان بیان:

- اگر آدرس وبلاگ را تغییر داده‌شد، باز هم به آن دسترسی دارید برخلاف اینوریدر.

- در پنل وبلاگتان است و به راحتی دردسترس.

- محدودیت تعداد ندارد. در نسخه رایگان اینوریدر شما تا ۱۵۰ مورد را می‌توانید دنبال کنید که راه‌حل دور زدن آن حساب جدید باز کردن است؛ مثلا وبلاگ‌ها را با یک حساب دنبال کنید و سایت‌ها را با حسابی دیگر.

- بلاگ‌هایی که دنبال می‌کنید متوجه حضور شما می‌شوند و حس خوبی نسبت به شما و وبلاگ‌تان پیدا می‌کنند. البته شما با نظر گذاشتن هم می‌توانید این ضعفِ اینوریدر جبران کنید.

- موارد دیگر را شما بگویید که شاید من هم قانع شوم و به دنبال‌کنندگان بیان برگردم؟



مقدمه اول:
قبل از آنکه اینستاگرام مُد شود، بیان امکان دنبال کردن داشت . و از وقتی که اینستاگرام در ایران رواج پیدا کرده است، اکثر فرهنگش را به فضا‌های دیگر هم برده است؛ مثلا همین فالو کردن که فضای بیان را هم به‌هم ریخته است. وبلاگ‌نویسان می‌فهمند چه می‌گویم. کافی است چرخی در نظرات وبلاگ‌ها بزنید، نظراتی که می‌گویند دنبالت کردم، دنبالم کن، توجه‌تان را به خود جلب می‌کند. و قس علی هذا دیگر فرهنگ‌ها اینستاگرامی.

مقدمه دوم:
آن زمانی که چالش درخواست ارتقا از بیان توسط آقای صفایی‌نژاد مطرح شد و تا حدی هم خوب استقبال شد، خیلی از پیشنهادات مربوط به بخش دنبال کنند‌گان بود. که خوب البته ظاهرا باید از بیان قطع امید کرد و همین که زنده است و همه‌ی خاطراتمان را پاک نکرده و با یک خدا‌حافظی حال‌مان را نگرفته باید تشکر کنیم.

مقدمه سوم:
بعضی خبرخوان‌ها هستند که امکانات جالبی دارند و تا حدی می‌توانند جایگزین این ویژگی دنبال کردن بشوند ولی در مجموع هر کدام نقص‌هایی دارند و هیچ‌کدام به صورت کامل انتظارات را برآورده نمی‌کنند و بعضی‌ها‌شان هم که چشم به جیب‌خالی ما دوخته بودند. یکی از خبرخوان‌هایی که نظرم را تا حدی جلب کرد https://www.inoreader.com/ بود که توی این پست یکی از وبلاگ‌نویسان بیان باهاش آشنا شدم ولی باز هم نتونستم جایگزین دنبال‌کننده‌های بیانش کنم.

مقدمه چهارم:
چند وقتی هست که همین خبرخوان اینوریدر نه تنها زبان عزیز فارسی را اضافه کرده و بلکه برای گوشی‌های هوشمند هم برنامه زده که به راحتی نمی‌توان کنارش گذاشت. در پستی دیگر تفاوت‌های اینوریدر با دنبال‌کنند‌گان بیان را می‌گم شاید شما هم مثل من تصمیم گرفتی به جای بیان از آن استفاده کنید.


نتیجه:
ببخشید که مقدمات طولانی شد و خسته‌تان کرد. نتیجه آن که اگر رشد نکنی و خودت را بالا نبری هر آن ممکن است که رها شوی. خدا ما را برای رشد کردن خلق کرده است. باید رشد کنیم. رشد در زمینه‌های مختلف.
در این فضای سرعتی که در جهان است حتی همین وبلاگ بیان که این‌قدر به آن دل بسته هستیم ممکن است روزی رها شود مگر نبود بلاگفا؟! پس اگر کسی به مدیران بیان دسترسی دارد بگوید که رها شدن‌شان نزدیک است.


حشن ۲۲ بهمن در مدارس به مسابقه ماست‌خوری می‌گذرد البته کار فرهنگی هنری هم می‌کنند منظورم تئاتر است؛ تئاتری که هیچ نمی‌آموزد و فقط به دنبال لوده‌گری و دلقک‌بازی هستند.
 بی‌انصافی هم نکنیم، گاهی گروه سرود هم اجرا دارد . ان‌شاء الله که سرود انقلابی اجرا می‌کنند.
اگر یک مدیر مدرسه خیلی انقلابی باشد و به خواهد گذارش خوبی رد کند، به حاجاقا می‌گوید که برای بچه‌ها حرف بزند . که شما تصور کنید دانش‌آموزان ابتدایی را که مجبورا حرف‌هایی را بشنود که هیچ درکش نمی‌کنند. حتی دبیرستانی‌هایش هم این‌‌روز‌ها حوصله گوش‌دادن ندارند!

یک روز مدرسه را برای جشن تعطیل می‌کنند و همه‌اش به لودگی می‌گذرد . بدون هیچ کار هنری که با به نمایش گذاشتن باور‌های انقلاب، سطح شعور بچه‌ها را بالا ببرد. آیا نمی‌توان با یک کار فکر شده و هنری تاریخ معاصر را با زبان ساده برای کودکان روشن کرد؟ تا مجبور نباشیم مسابقه ماست‌خوری برگذار کنیم؟

این‌گونه است که وقتی از میانگین سنی اغتشاشگران و فریب خوردگان بنزینی آمار گرفته می‌شود بین ۱۸ تا ۲۲ سال هستند.(این‌را شاید بعدا بیشتر در موردش بنویسم)
وقتی از گفتمان انقلاب با جوانان‌تان صحبت نکنید و در فضای آکادمیک قبل از دانشگاه هم که هیچ برنامه‌ای برای آن نداشته باشید چه توقعی دارید؟
از آموزش دانشگاه‌ها که ناامیدم؛ وقتی مبنای علمی شدن، ملحد شدن است، چه توقعی دارید؟ مگر آنکه جوانان خود دست به کار شوند . همانطور که در گوشه و کنار مجاهدت‌های‌شان به گوش می‌رسد.


پی‌نوشت بی‌ربط:
دوستانی که در این هوای سرد در راهپیمایی شرکت کردند، اجرکم عندالله.

بنده‌خدا یعنی روحی که پذیرفته است حکم حق بر فکر و خیال و قلب و بدن او جاری باشد، اختیارش را به دست حق داده است، و این غیر از این است که انسان بی‌اختیار باشد، بلکه با اختیارش حکم خدا را اختیار کرده است و لذا می‌بینیم درظاهر و باطن کاملا تسلیم حکم خدا است.
به قول مولوی :

این معیت با حق است و جبر نیست / این تجلی مَه است، اَبر نیست

یکی از جا‌هایی که عموماً حرف عرفا را نمی‌فهمند همین‌جا است. آن عارف، مدام به نفس امّاره گفته: تو حرف نزن، بگذار حق فرمان‌دهد! 
فضولی‌های نفس امّاره را کنترل کرده تا رسیده به جایی که بگویید: « وَأُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ » ؛ امور خود را به خدا می‌سپارم، این کجا جبر است؟  این پذیرفتن عظمت و جبّاری خدای حکیم است در برنامه زندگی.

چقدر از روی هوس هر کاری که میل‌مان کشید انجام دادیم و استدلالمان «دلم خواست» بود. و این داستان همچنان ادامه دارد .


قبلا فکر می‌کردم بازیگران تبلیغات تلویزیونی، دانشجو‌های درس‌نخوانِ رشته بازیگری هستند که به خاطر نداشتن ویتامین پ (پول یا پارتی) نتوانستند بازیگر سریال و فیلم شوند لذا برای امرار معاش به بازی در پیام‌های بازرگانی روی آورده‌اند. امّا این هجوم بازیگران مشهور و به اصطلاح سلبریتی تصوراتم را بهم ریخت!
مگر یک زندگی چقدر هزینه می‌خواهد که برای پول هر کاری می‌کنید؟ مگر شما نمی‌توانید مثل دیگر مردم معمولی زندگی کنید که هزینه‌های زندگی بالا نرود و به پول زیر بار هر کاری نروید؟

در خانه ماندن‌های این‌روز‌ها موجب شده که به خیلی از کار‌های عقب افتاده برسم. و همچنین فرصتی است که فیلم‌هایی که در برنامه داشتم را ببینم.

امروز مستند 《هاشمی زنده است》 را دیدم، مستند زیبایی بود و ارزش دیدن و وقت گذاشتن دارد، مخصوصا اگر می‌خواهید جریان‌های تاریخ معاصر را بدانید.

نکته‌ای که بعد از دیدن این مستند به ذهنم آمد این بود که کابینه و وزرا و مدیران دولت ، همان‌‌هایی هستند که اول در دولت رفسنجانی وزیر و جزء کابینه بودند و بعد در دولت خاتمی همان‌ها کادر کابینه وزراء را تشکیل داده بودند و حتی همین‌ها حامیان میرحسین و کابینه دولت بودند اگر رای می‌آورد.

اینکه تغییر رویه نمی‌دهند که هیچ، این جالب است که هنوز هم بعضی‌شان می‌گویند دولت فتنه باید می‌آمد تا مشکلات حل شود، مگر کادر غیر از اینی است که دو دوره با آن مملکت را به گند کشید؟ 

بعد از همه‌ی اینها چیز جالبی که در این مستند به آن اشاره البته در حد اشاره کوتاه به آن شد، خط ریلی اقتصاد ایران است که پایه آن را رفسنجانی گذاشت و این قطار هنوز هم که هنوز است در آن خط ریلی قرار دارد حتی در دولت ‌نژاد هم قطار اقتصاد همان خط ریلی قبلی را طی می‌کند؛ به مقصدی نامعلوم و نا کجا‌آباد . خدا از دست لیبرال‌ها و نئو‌لیبرال‌ها نجات‌مان دهد.


منتظر نظرات مخالف و موافق‌ هستم.


پرستاران و پزشکان و خدمه بیمارستان‌ها و . همه در حال تلاش در شرایطی سخت و خطرناک هستند و همه از فداکاری‌هایشان خبر داریم.

امّا چقدر دردناک است وقتی که بشنویم《 برای این‌کارا پول می‌گیرن 》؟؟ چه حسی پیدا می‌کنید؟

مدافعان حرم هم که از جانشان و از خانواده‌شان گذشتند وقتی عدّه‌ای زبان به طعنه گشودند، همین حس رو پیدا کردند! البته بماند کسانی که می‌گفتند مدافعان اسد.

من که از ته دل بی‌انصاف و نامرد می‌بینمشان. 


این روز‌ها از لب‌تابم دور هستم، و با تبلت اصلا نمی‌تونم تایپ کنم. این چند کلمه را هم به سختی.
همین حالا یاد یکی از دوستانم افتادم که مقاله ۲۰ صفحه‌ای را با گوشی تایپ کرده بود!!!
به خاطر همین دوری است که این چند وقت چیزی نمی‌نویسم وگرنه موضوعات زیادی بود که می‌شد در موردشان با هم حرف بزنیم. و امیدوارم که به رایانه دسترسی پیدا کنم تا بتونم چیزی بنویسم. این روز‌ها هم شاید مطالب پیش‌نویس را انتشار دهم، شاید!
شما وقتی در چنین شرایطی باشد چه‌می‌کنید؟
یه راهنمایی بکنید؟

سال  ۹۸؛ سال رونق تولید؛ سالی که با سیل آغاز و با کرونا تمام شد. و بچه‌های جهادی هم در اولش بودند و هم در آخر؛ با جهاد شروع کردند و با جهاد به پایان رساندند.


مرور سالی که گذشت:

- شعار سال که توسط رهبر انقلاب انتخاب شد، خیلی از نظریه پردازان را از این همه بینش به تعجب واداشت.

- سفره‌ی اعتکاف این بار در کنار سفره هفت‌سین نوروزی پهن شده بود و معتکفینی که دعای تحویل سال را هنگام میهمانی در مساجد خواندند.

- سیلی خانه خراب کن.

- تلاش‌های مجدّانه جهادی‌ها و شعار تو دهنی به بعضی‌ها که: اول بیل بزن و بعد حرف بزن . و حضور جالب طلاب و ون در عرصه عمل.

- رفتن کارلس وش

- شهرداری که در دعوای خانوادگی با اسلحع همسرش را به قتل رساند و با خیال راحت در کلانتری نشست و اعتراف کرد.

- بچه‌های سپاه با کولاکی که در انداختن پهباد آمریکایی داشتند.

- قهرمانی جوانان والیبالیست که با بودجه کم از بزرگسالان جلو افتادند.

- کودک ۸ ساله‌ای که در ورزشگاه آزادی جان باخت.

- حمله به نفتکش ایرانی

- آبان و گرانی‌بنزینش و بی‌خبری رئیس جمهور و این بار فتنه بنزین.

- ۱۳ دی و داغی که از شهادت سردار مقامت بردل‌مان نشست که با موشک باران شدن پایگاه آمریکایی عین الاسد کمی از این داغ کم شد ولی انتقام سخت هنوز هم ادامه دارد.

- حضور میلیونی مردم دل‌بسته به این خاک و نظام؛ چه در تهران و چه در کرمان و دیگر شهر‌ها

- شهدای پرواز اکراین و شهدای کرمان

- کرونا و جهادگران در خط مقدم



اگر چیزی را از قلم انداختم شما بگویید؟


طاقچه مثل سال قبل برای ایام عیّد نوروز گردونه گذاشته؛ گردونه امسالش جوایز متعددی نسبت به سال قبل داره . اگه از این فروشگاه کتاب الکترونیک استفاده می‌کنید این فرصت رو از دست ندید و هر روز گردونه رو بچرخونید و جایزه بگیرید.
و اگه هم اهل کتاب نیستید یک‌بار هم که شده امتحانش کنید شاید کتاب‌های صوتی جذب‌تون کرد. البته این رو هم بگم که کتاب‌های رایگان هم داره.

چند وقت پیش یک کتاب متنی توی گردونه برنده شدم؛کتاب مینیمالیسم دیجیتال
هنوز کتاب رو تموم نکردم وگرنه حتما توی یک پست جداگانه در موردش می‌نوشتم؛ امّا تا همین وسطش هم که خوندم توی من تاثیر داشته؛ مثلا توی همین وبلاگ قسمت مخالف/موافق و همین‌طور قسمت دنبال کنندگان رو حذف کردم و و تغییر رویه‌ای در مورد وبلاگ خوندنم، دادم.

ما وقتی احتمال بدهیم کسی کرونا گرفته، اصلا نزدیکش هم نمی‌شویم؛ حتی اگر از نزدیکانمان باشد. حالا فکرش را بکنید که این افرادی که قرار است غسل داده بشوند قطعی کرونا گرفته‌اند و به همین دلیل هم فوت کرده‌اند.
شهامت و شجاعت و ایثار و از خود گذشتگیِ این افراد جهادی که مردگان کرونا را غسل می‌دهند، واقعا ستودنی است. فیلم زیر مستندی حدودا ۴ دقیقه‌ای است که از نزدیک با حال و هوای این مجاهدان سلامت آشنا شویم.

تماشا در کیفیت‌های مختلف در آپارات


با عصبانیت آمد؛ مردی مسن بود. از دست یک‌گروه جوان شکایت داشت؛ می‌گفت: یا آهنگ گوش میدن، یا بلند بلند می خندن؛ اینجا حُرمَت داره، جای آهنگ‌گوش‌ دادن نیس.

رفتم کنارشان نشستم. بعد از احوال پرسی و کمی گرم گرفتن، به آرامی گفتم: رفقا! اینجا حسینیه‌ست و بقیه از آهنگ گذاشتن‌تون، ناراحت شدن .
جوانی که گردنبندی به گردن داشت و زیر ابرو برداشته بود، گفت: رو چِشَم حاجی و آهنگ را، قطع کرد.
و ادامه داد: آقای اعلایی اینجا هم، مثه جبهه اخراجی می‌خواد بالاخره! و همه زدند زیر خنده!
دلم نیامد از جمعشان جدا شوم. با وجود اینکه به قسمت‌های دیگر هم باید سرکشی می‌کردم، کمی دیگر در کنارشان ماندم. فهمیدم اصلا اهل نماز خواندن نیستند و تقریبا، بقیه چیزهایشان هم، در همین حدود است.

سوالی مثل خوره مغزم را می‌خورد؛ آخر هم دوام نیاوردم و از آن‌ها پرسیدم: چی شد اومدین اینجا؟ کارگاه تولید ماسک . هرشب، ساعت ۱۰ شب میاین، تا ۴ صُب کار می کنین، پولم هم که نمی گیرید!!
یکی از آن‌ جمع، که بزرگتر از بقیه بود، گفت: ما هر شب دور هم جمع میشدیم . باغ، سینما، یا هرجای دیگه . خلاصه، دور هم، خوشیم! و هر جوری هم بشه، خوش میگذرونیم!
یه روز دیدم یکی از رفقای دبیرستان، که بسیجی بود، استوری کرده، برای تولید ماسک، نیروی جهادی نیاز داریم؛ ساعت ۱۰ شب، تا ۴ صبح. شب که بچه‌ها زنگ زدن بیا بیرون، ما دم دریم، گفتم شما برید؛ من امشب نمیام . بعدِ کلی اصرار، قضیه را گفتم. دیدم اونا هم گفتن ما هم میایم. نتیجه‌ش شد، این جمعی که اینجا می بینین .

شاید ادامه داشته باشد .

خاطره‌ی یکی از رفقای جهادی


ماه شعبان برای خودش یک فصل از زندگی است. در زندگی معنوی ما فصل مناجات، ماه شعبان است. البته در دیگر فصل‌ها زندگی هم مناجات نقش پررنگی باید داشته باشد ولی فصل مناجات شعبان است.
چگونه به تابستان می‌گوییم فصل هندوانه؟ و یا مثلا فصل زولبیا و بامیه ماه مبارک رمضان است و یا فصل مرکبات زمستان است. در شعبان هم مناجات از لازمه‌های زندگی ما است و فصل آن است.


پنج‌شنبه ۲۹ اسفند، آخرین روز سال، توفیقی دست داد که همراه گروهی جهادی باشم. حافظان سلامت از بچه‌های بسیج، ایستگاه سلامت در بیرون از شهر  برپا کرده بودند. یک ساعت مانده به ظهر بود که همراه با دو تن از دوستان به آن‌ها پیوستیم.
در این ایستگاه سلامت؛ اول از همه با تلمبه سم‌پاشی ضد عفونی بدنه ماشین‌ها انجام می‌شد و بعد از آن قسمت‌هایی از ماشین که تماس بیشتری با بدن داشت ضد عفونی می‌شد؛ مثل دست‌گیره در، ستون ماشین و . و بعد از آن تب سنجی سرنشینان ماشین انجام می‌شد. و این کار آخر بر عهده من بود.

از آن‌جایی که ایستگاه سلامت در ورودی بخش بود، اگر افرادی مشکوک به ویروس کرونا بودند به بهداری ارجاع داده می‌شدند، ولی خوشبختانه از ظهر که من آنجا بودم این‌چنین موردی نداشتیم و از دوستان که پرسیدم قبل از ظهر هم چنین مورد را نداشتند. تنها چند مورد انگشت شمار تب ۳۸ درجه که محدوده خطر محسوب می‌شود، داشتیم که از آن موارد هم پس از استراحت کوتاهی در سایه دمای بدنشان پایین آمد.

از این‌ها که بگذریم نکته‌ی اصلی این کار جایی بود که مردم احساس خوبی داشتند که کسانی هستند که به فکر سلامتی آن‌ها هستند و تشکر‌هایی که می‌کرند به ما حس خوبی می‌داد و باعث انرژی گرفتن ما می‌شد. هر چند بودند کسانی که ناراضی بودند و اعتراض داشتند که این چه وضعی است چرا راه را بندآورده‌اید و فلان و بیسار . که وقتی روی خوش و خندان ما را می‌دیدند کوتاه می‌آمدند و مخصوصا وقتی می‌شنیدند که ما به آن‌ها می‌گفتیم که : فقط به خاطر سلامتی خودتان و عزیزان‌تان این کار‌ها انجام می‌شود.

البته بماند که بعضی‌ها از لاین خلاف فرار می‌کردند.


نقل بلاگ پویشی راه انداخته است که مخاطب آن مدیران بیان هستند. وقتی این پویش راه افتاد به یاد پویش اقای صفایی‌نژاد افتادم. از آنجایی که آقای قدیری به آن واکنش نشان داده بود با خود گفتم شاید این پویش هم توجه‌شان را جلب کند ولی یک مانع بزرگ وجود دارد که خیلی از بلاگر‌ها ناامید شده‌اند، چرا که به جز اضافه شدن یک کشو در قسمت نظرات پویش قبلی ثمره‌ای نداشته است. و این نا‌امیدی باعث می‌شود که خیلی از دوستان بلاگر دست به کیبورد نبرند و این چالش وسعت پیدا نکند و به گوش مدیران نرسد. نمونه‌اش خود من؛ وقتی پست نقل بلاگ را خواندم، در دل خنده‌ای تمسخر آمیز زدم و گفتم چه خوش‌خیال . 

و اصلا فکرش را نمی‌کردم با یک دعوت من هم در این پویش شرکت کنم. که وقتی دعوت آقای صفایی‌نژاد را دیدم، نتوانستم رد کنم و به خاطر احترامی که برای ایشان قائلم با خود گفتم در این پویش شرکت خواهم کرد و از دوستانی هم برای شرکت در این پویش دعوت می‌کنم.

امّا پویش، خوب می‌توانید به لینک اصلی رجوع کنید و از آن سر در بیاورید و خلاصه‌اش این است که بیان مشکلت چیست؟ از ما کاری برمی‌آید؟ و به عنوان پیشنهاد این ایده‌ها را برایت داریم .


و آنچه که به ذهن من می‌رسد؛ این است که مشکل اصلی بیان پول است. همانطور که بعضی از شرکت‌کنندگان در پویش هم به آن اشاره کردند. سه پیشنهاد آقای صفایی‌نژاد پیشنهاد‌های خوبی است. و در کنار آن‌ها من به این فکر می‌کنم که به دنبال اسپانسر بروند و نکته مهم‌تر این که به دنبال حل مشکل باشند و واقعا بخواهند مشکل را حل کنند، آن‌گاه حتما می‌توانند راه‌حلی پیدا کنند. و به نظرم اسپانسر یافتن ایده خوبی باشد؛ به عنوان مثال صاحبان روبیکا شاید بدشان نیاید . هرچند اصلا از روبیکا و کار‌هایش خوشم نمی‌آید و احساس می‌کنم اگر قبل از استفاده از روبیکا باید بسیار فکر کرد.
و پیشنهاد بعدی این است که امکانات رایگان را محدود کنند و امکانات اختیاری را گسترش بدهند، مثلا لازم نیست ۵ هزار پست برای همه فعال باشد، می‌توان یک صفر از آن کم کرد و محلی برای کسب درآمد باشد. و .

حرف‌ها بسیار است ولی خوب باید مدیران بیان بخواهند و دست به کار شوند باید اتاق فکر راه بیندازند، اگر واقعا به فکر بقا هستند. و اگر هم قرار است چراغ بیان هم مانند دیگر چیز‌ها خاموش شود هر چه زود‌تر بگویند با نفرت کمتری از آن‌ها خدا‌حافظی خواهیم کرد، هرچند جدایی و دور شدن از دوستان بلاگر سخت است.

امّا کسانی که من دعوت می‌کنم تمام کسانی هستند که این پست را تا اینجایش خواندند، شما که تا این‌جا خواندید در این پویش شرکت کنید تا باخیالی راحت شب سر بربالین بگذارید و علاوه بر این از دوستان دیگر به صورت خاص دعوت می‌کنم که در نظرات خصوصی به آن‌ها خبر می‌دهم.

* دوستانی که شرکت کردند لینک پست‌شان را برای نقل بلاگ بفرستند.



با بعضی دوستان فقط به صورت مجازی رفاقت دارم و با بعضی‌های دیگر در واقعیت هم رفاقت دارم. فرقی نمی‌کند که اول رفاقت واقعی بود و بعد رفاقت مجازی یا برعکس.
*سعی کردم ترتیب لیست بر اساس زمان آشناییت باشد؛ یعنی با هر کدام زود‌تر آشنا شدم بالاتر قرار دارد.


رفقای قبل از ۱۳۹۹:

✔️ میرزا مهدی
✔️ وبلاگ کشکولک من
✔️ وبلاگ سفر نویسنده
✔️ وبلاگ دو کلمه حرف حساب (آقاگل)
✔️ فیشنگار
✔️ حسن قاسمی (پاراگراف)
✔️ وبلاگ الرّقیم (رئوف)
✔️ سید جواد (سکوت)
✔️ آقای صفایی‌نژاد
✔️ مجید اسطیری (آلپرولازم)
✔️ وبلاگ انار
✔️ وبلاگ دارالمجانین
✔️ وبلاگ سِرِه
✔️ وبلاگ سوزستان
✔️ وبلاگ موزه درد معاصر
✔️ وبلاگ خُسر
✔️ نقل بلاگ

رفقای سال ۱۳۹۹:



همواره مایلم که دایره رفاقتم را زیاد کنم.

ولی اگر کسی ناراحت است که نامش در این لیست است بگوید تا پاک کنم.

و اگر نام دوستی جا افتاده به بزرگی خود ببخشد، این لیست به مرور زمان بروز می‌شود


یک: دیروز که اولین روز سال ۹۹ بود، به احترام شهادت حضرت موسی کاظم علیه السلام که در همان روز بود، سال نو را تبریک نگفتم و تبریک و شاد باش را برای امروز گذاشتم. پس حالا هم عید نوروز و هم عید مبعث را تبریک می‌گویم و برای تک‌تک‌تان آرزوی سالی به دور از بیماری و بلا و پر از سلامتی دارم.


دو: صبح که از خواب پاشدم احساس می‌کردم خیلی خوابم میاد و بدنم کوفته است. یکم که فکر کردم یادم اومد که دیشب ساعت‌هارو جلو بردن. من همیشه دو روز از سال رو با ساعت مشکل دارم، یکی اول سال که ساعت رو جلو می‌برن دومی وقتی که ساعت رو عقب میارن. اصلا اولین بار این طرح  به فکر کی رسید؟ یادتون هست یه بار ‌نژاد این طرح رو اجرا نکرد؟


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

مرجع اطلاعات carwash.parsablog.com Joe لباس بچه و کودک سایت ازدواج جوانان و مطالب همسرگزینی ایران فایل 98 روحانیت ؛ انقلاب ودفاع مقدس Bruce معرفی فیلم های ایرانی آموزش برنامه نویسی , سئو سایت , هک و امنیت